طلاق عاطفی

0 22

یکی از مهم ترین آسیب های خانوادگی طلاق است؛ کارشناسان بر این باورند که فرایند طلاق در اکثر مواقع این سیر را طی می کند:

اختلافات جزئی

تکرار اختلافات جزئی و جدی شدن آنها

جدایی یا بی میلی یکی از زوجین به طرف مقابل

قهرهای طولانی و تکرار آن

خستگی زوجین از قهرها و درگیری

طلاق عاطفی

طلاق قانونی

اما آمار رسمی طلاق به طور کامل، نشان دهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست، زیرا در کنار آن آماری بزرگ تر به طلاق های عاطفی اختصاص دارد. شاید دو برابر آمار طلاق های قانونی را بتوانیم به عاطفی اختصاص دهیم، یعنی به زندگی های خاموش و خانواده های تو خالی تبدیل می شوند که فاقد عشق، مصاحبت و دوستی هستند و همسران فقط با جریان زندگی خانوادگی طلاق عاطفی از دو واژه ی عاطفی و طلاق به معنای لفظی رها شدن و جدایی ترکیب شده است.

عاطفی بودن یک رابطه ی نشان دهنده ی بالاترین و صمیمی ترین حد آن است. به طور کلی می توان روابط را براساس میزان عاطفه ای که در آن است از عاشقانه تا رسمی و منفعلانه تقسیم کنیم به طوری که در یک رابطه عاشقانه شاهد اوج رابطه هستیم و در رابطه رسمی و منفعلانه کمترین حس عاطفی و بیشترین مناسبات رسمی حاکم است. در نتیجه طلاق عاطفی رابطه ایست که در آن زن و مرد به دلیل درگیر شدن بیشتر از حد در برخی اختلالات و تعارضات ارتباطی و زناشویی میزان کمی از عاطفه را در جریان ارتباطشان لمس و تجربه می کنند. این رابطه هنوز به رابطه خصمانه تبدیل نشده است، اما دیگر عاشقانه هم نیست.

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی معمولا آسیب پنهان خانواده است که انکار می شود و سرمایه عاطفی زوجین تقلیل می یابد و میلی به ترمیم آن از سوی هیچ یک از طرفین دیده نمی شود. پُل بوهانان طلاق عاطفی را اولین مرحله در فرایند طلاق و بیانگر رابطه زناشویی رو به زوالی میداند که احساس بیگانگی جایگزین آن می شود و زن و شوهر اگرچه ممکن است با هم بودن را مانند یک گروه اجتماعی ادامه دهند، اما جاذبه و اعتماد آنها نسبت به یکدیگر از بین رفته است. طلاق عاطفی به عنوان انتخابی نفرت انگیز بین تسلیم و نفرت از خود، تجربه می شود که در آن هر یک از زن و شوهر، به دلیل احساس غمگینی و ناامیدی، دیگری را آزار می دهد. طلاق عاطفی متضمن فقدان اعتماد، احترام و محبت به یکدیگر است؛ همسران به جای حمایت از همدیگر در جهت آزار و ناکامی و تنزل عزت نفس یکدیگر عمل می کنند و هر یک به دنبال یافتن دلیلی برای اثبات عیب و کوتاهی و طرد دیگری هستند.

طلاق عاطفی، فاصله عاطفی مشخص و آشکار میان همسرانی است که هر دو ناپخته هستند، هرچند یکی از آنها ممکن است این ناپختگی را تایید کند و دیگری با ابراز اعمال مسئولانه مفرط، چنین چیزی را انکار نماید. اگرچه به نظر می رسد که ازدواج شکل و محتوایی از صمیمت دارد، اما طلاق عاطفی ممکن است در رابطه ای به وجود آید که در آن تفاوت های آشکار کمی وجود دارد و همسران به راحتی در کنار هم زندگی می کنند، اما در احساسات شخصی یکدیگر شریک نیستند.

از سوی دیگر، طلاق عاطفی، رابطه ای را توصیف می کند که در آن همسران در محیط های اجتماعی، خوب و صمیمی به نظر می رسند، ولی در خلوت قادر به تحمل یکدیگر نیستند. در طلاق عاطفی دو نفر به صورت فیزیکی از یکدیگر جدا نمی شوند، بلکه کنار هم زندگی می کنند. این اتفاق می توان در یک طرفه باشد اما به مرور زمان دو طرف متوجه می شوند که جذابیت، کشش و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشته اند رنگ باخته است. به عبارتی حساسیت ها، کنجکاوی ها و نگرانی هایی که نسبت به یکدیگر نشان میدادند فروکش می کند و باعث ایجاد بی مهری و کرختی احساس می شود، این احساس به صورت شکایت از درک نشدن، بی توجهی، اشتغال زیاد، تک روی و بی توجهی به نیازها و خواسته های طرف مقابل ابراز می شود که معمولا بیشتر از جانب زنان صورت می گیرد، گاهی مردان نیز از انرژی و نشاط نداشتن همسر، بی علاقگی و بی دقتی در امور گله می کنند، مسائل استرس زا و اشتغال های فکری و فیزیکی و نبود آرامش در محیط زندگی و کار هر دو نفر نیز باعث تشدید این موضوع می شود.

به گفته محمد اکبری، آسیب شناس اجتماعی، طلاق عاطفی که پدیده ای فراگیر است باعث می شود همسران پس از یک دوره طولانی دعوا و کشمکش، به مرحله دشمنی و تنفر و سپس به وضعیت بی تفاوتی برسند. در بی تفاوتی که آخرین مرحله روابط بین زن و مرد است، بود و نبود یکی فرقی برای دیگری ندارد و شاید تنها مسائل جنسی زندگی باعث ماندن در کنار هم می شود. بنابراین در طلاق عاطفی، همسران فقط زیر یک سقف زندگی می کنند، در حالی که ارتباطات بین آنها کاملا قطع شده یا بدون میل و رضایت است.

راضیه جلالی

ارشد روانشاسی تربیتی

0 0 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
Inline Feedbacks
مشاهده همه نظرات